من تمام احساسم را در شبهای سرد زمستان نبودنت خروار خروار برای گرم ماندن عشقمانسوزاندم و تو گرم شدی تا نور شدی و تابیدی بر دشتی که درختان احساش از آن ما نبود کنون مانده است از من خاکستری که آن هم توتیای چشم زیبایت کن. تا زیباتر بنگری کسی را که چه عاشقانه عشق را معنا کرد. و تو چه راحت عشق را به مسلخ کشاندی و من چه سخت عشق را معنا. و عشق عشق تو شاهد باش جان سپردنم را بر روي دستانت احساس سردش آرنگ ۲۸ آذر ۹۶ + نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۶ساعت 11:28  توسط چرك نويس | نویسنده : بازدید : 0 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 12:31 برچسبها : , ...ادامه مطلب