گزارش ویژه ی نکوداشتی که به دست استاد «شامی» نرسید !

ساخت وبلاگ

       ...

      سالن رفته رفته پر می شد و یافتن صندلی خالی -مخصوصا- در ردیفهای پیشین ، مشکل. دقایقی بعد ، معلوم شد که خود استاد شامی ، به علت شدت بیماری در محل مراسم حضور ندارند ؛ ولی جمعیت انبوهی از دوستداران وی ، چهره های هویت طلب ، اصحاب رسانه ، فعالان و نمایندگان تشکلهای اجتماعی ، آشیق ها ، شاعران ، نویسندگان و جمع کثیری از خانواده ها که در سالن حضور داشتند ، گواهی بود بر این مدعا که شعر و قلم محمود صادقپور ، تأثیر خود را در جامعه و افکار عمومی گذاشته و می رود که به ماندگاری و اسطورگی بدل گردد .

      تریبون به نوای قاری قرآن ، و پخش سرود ملی آغاز به کار کرد . حمید واحدی (شاعر سرشناس استان) ، که خود از طراحان اصلی برپایی این بزرگداشت بود ، مجری برنامه شد . وی در مقدمه ، ضمن خوشامدگویی به حضار ، مختصری از اهداف و مسائل مربوط به کار را توضیح داد . طبق اعلام واحدی ، برنامه و مراسم از قبل پیش بینی شده بود ، ولی بنا به دلایلی طول کشید به طوریکه امروز در این ساعات وضعیت جسمی و روحی استاد شامی خیلی خوب نیست . به پسرشان که در محل مراسم حضور داشت سپرده بودند حتما به منزل سر بزنند و اگر شده ده دقیقه ای استاد را بیاورند به این مجلس .

        واحدی ضمن بیان آمال و آلام اهل قلم و شعر و شاعری ، همچنین گفت تجلیل وظیفه ی همه ی ماست . امید که ارشاد و مدیرکل مربوطش (که اتفاقا به سخنرانی هم دعوت شده اند) ، حمایت و مساعدت کنند برای بقیه ی شاعران و ادیبان هم این نحو برنامه ها و مراسم نکوداشت ، در حال حیاتشان برگزار گردد . در خصوص استاد شامی ، وضع ضرب الأجل بود ، والا حقش بود برنامه ای بزرگتر و باشکوهتر از این تدارک دیده شود ؛ چرا که آقای شامی بیش از نیم قرن وقت خود را وقف ادبیات نموده و در انواع سبک ها و زمینه ها ، از فولکلور گرفته تا طنز و بایاتی و ... ، طبع آزمایی نموده و باعث تولید آثار فاخری گردیده است.

     بعد از صحبتهای مقدماتی واحدی ، مدیرکل فرهنگ و راشاد اسلامی استان در جایگاه قرار گرفت و به عنوان میزبان مراسم خیرمقدمی گفت و ادامه داد : همینطور که حمیدآقا اشاره کردند بنا بود این مراسم زودتر باشد ؛ ولی تعطیلات سال و سفر ریاست جمهوری باعث شد به تأخیر بیفتد . البته ما قبل از این هم برای استاد صدری افشار همین امسال بزرگداشت برگزار کردیم . همین الآن هم با آقای دانشفروز همنشین بودم و صحبت شد که برای ایشان هم مراسمی برگزار شود . همینطور در خدمت آقایان محمدی ، گل اندام و ... هم هستیم!

      کریمی در ادامه گفت در حوزه ی شعر و موسیقی آذری کارهای خوب تحقیقی داریم که فعلا در مراحل اساسنامه اش هستیم . البته کارهای دیگری هم در دست اقدام است . در همین مراسم صدری افشار معلوم کردیم که بنیاد فرهنگ و ادب آذربایجان را پیگیر هستیم راه اندازی کنیم ؛ حتی آن برنامه توسط همین بنیاد اجرا شد و برای محلش هم پس از تلاش و هم اندیشی «مدرسه ی هدایت» را در نظر گرفته ایم.

      سخنران بعدی ، مظفر خداوندگار بود که در کسوت شاعر ، برای ارائه ی شعری در بزرگداشت دوستش آقای شامی پشت تریبون قرار گرفت . خداوندگار ، سخن خود را با ذکر خاطره ای آغاز کرد : دو هفته پیش دعوت شدیم به مراغه . مراسم بزرگداشت و نامگذاری یک میدان شهر به نام استاد کریمی مراغه ای. نبودید و نمی دانید آنجا چه خبر بود . شاعران و ادیبان پیشکسوت انتظاراتی دارند . 37 هفت سال است یک مقبره الشعرا می خواهیم . چند هزار متر خاک و زمین وجود ندارد . مگر گلی پور ، صدری افشار ، آقای شامی ، خود بنده و ... کم از دیگران و دیگر شهرهای هستیم؟! می میریم و گمنام می شویم .

     این شاعر و معلم بازنشسته ، در ادامه با بغضی که در گلو داشت چنین ادامه داد : «اویان اورمیه ، شورای شهر ، اویان ؛ عمل ایله» . حالا که جا قحطی است ، لااقل مرده ی ما را ببرند حاشیه ی دریاچه ، توی نمک بخوابانند و دفن کنند .

      مظفر خداوندگار ، قبل از خوانش شعر ، به چند مورد اشاره ی ضمنی نمود که سرانجام از شعر خودش هم صرف نظر کرد و تنها به تکرار شعر طنز کریمی مراغه ای بسنده کرد :

« ساغلیغیمدا منی یاد ائت اخـــــــوی

من اولندن سورا جئرما یَخَـــــوی

ساغلیغیمدا منی دیندیر دیلیلــــن

گلمه ترحیمیمه تاج و گولیلــــن

ساغلیغیمدا الیوی چک باشیمـــا

یاخما بورنون زئلئغن باش داشیمـــا

تا وارام اوزمه الیمدن، الیـــوی

نه قرا گی؛ نه اوزاد سقلیـــوی

قوی یانیم من سنه سنده منه یان

سن منه جان ده؛ دئگیم من سنه جان

ساغلیغیمدا قولووی بـوینوما سال

گاهی گاهی بو سولان گونلومی آل

هئش گلیب قبریمه یاد ایتمه منی

باشیما چالما غلط فاتیحه‌نی

بابا ساغلیقدا منیم گول اؤزؤمه

مشتری اول سوزؤمه هم اوزؤمه

منی تشویق ائله خلعت لریله

گونلومی شاد ائله دعوت لریله

نه یالاندان چپی، قه قه لریله

مرسی، احسن، یاشا، به‌به لریله

ائل گرک قیمت اشعاری بیله

نیه ایراندا گرک شاعیر اوله

ای خدا وئر بیزه ده عقل و شعور

شاعری ائلمیک زینده به گور »

      هوشنگ عطاپور ، مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استاندار ، نفر دیگری بود که برای ادای سخنرانی به جایگاه فراخوانده شد . وی گفت : بنده بنا بر دو سبب و علت بناست صحبت کنم . ادیبان و شاعران انتظارات و توقعات دارند . در دولت تدبیر و امید تلاش بر اینست که به مطالبات اقوام ، ادیبان و مردم پاسخ داده شود . دولت هم می خواهد در نتیجه ی تلاش مردم و فعالان، چنین مراسمی برگزار گردد. انجمن مفاخر استان تلاش می کند مراسمی در کل شهرستانها برگزار کند. بنده به عنوان یک ژورنالیست نظراتی هم راجع به ادبیات دارم و راجع به خود استاد شامی هم نظر انتقادکنندگان این است که استادی برتر هستند ؛ ولی متاسفانه چنین اساتیدی نمی توانند خوب معرفی شوند. إن شاءالله روزی برسد که آثار امثال شامی و صدری افشار و ... علاوه بر منطقه ، در رادیو فرهنگ سراسری هم معرفی و شنیده شود. این افتخار بزرگی است که در نوای آشیق ها اشعار این استاد (سلطان ملک سخن) به گوشها می رسد.

       عطاپور با اشاره به محتوای سخنرانان قبلی ، قولی هم به جمع داد : راجع به موضوع درخواست آقای خداوندگار هم باید گفت که درخواست بجایی است و نمونه های این کارها در شهرهای بزرگ صورت می گیرد و امید هست حل بشود که شهر اورمیه هم مالک مقبره الشعرایی بشود.

       وی در ادامه ضمن ابلاغ سلام استاندار ، گفت : آقای استاندار هم تقدیرنامه ای فرستاده اند و از استاد شامی تجلیل خواهدشد.

      بعد از این ، نوبت به دوستان دور و نزدیک آقای شامی رسید که پشت تریبون قرار بگیرند و به ایراد سخنرانی و ارائه ی مطلب خویش بنمایند . نخست سلیمان هاشم زاده ، شاعر و پیشکسوت نویسندگی ، روی سن قرار گرفت.

     هاشم زاده گفت : افتخارم اینست که بیش از 40 سال دوستی دارم با شامی . همه ی دوستان می دانند که ما صدا و فریاد را از همین شامی یاد گرفته ایم و از این روست که در مراسم و برنامه ها حرفی برای گفتن داشته ایم . خوشبختانه از تلویزیون اینجا هم آمده اند و این برنامه را ضبط می کنند و استاد اگر اینجا حضور ندارند ، تا چند روز دیگر می توانند لااقل در تلویزیون مراسم مخصوص به خود را ببینند.

      کریم گل اندام ، شاعر صاحب نام و دوست صمیمی محمود صادقپور ، در میان تشویق و ابراز محبت حاضران در جایگاه قرار گرفت و چنین شروع کرد : شامی را مثل کوه یخ می بینم . قله اش پیدا و درون مایه و حقیقت وجودی و اصل و ریشه اش ناشناخته و در زیر آب و خاک نهفته است . شامی اگرچه تحصیلات ندارد ولی با آن به شعر و مکاتبات من باسواد و تحصیلکرده، پاسخهای ادیبانه و هویت طلبانه داده و همیشه و در همه حال مرا و ماها را به ارزشگذاری به زبان و ادبیات مادری مان (ترکی) فراخوانده و رهنمون شده .

       {در همین حین، استاد شامی را روی ویلچر می آورند و تا وسط سن همراهی اش می کنند و سالن یکصدا دست می زند و به احترامش بلند می شود}

        گل اندام ، مدتی مکث می کند و بعد با اشاره به استاد شامی ، می گوید: من مراسم و نکوداشت سرم نمی شد و در هیچ برنامه ای رسمی و خشک و خالی حضور ندارم . اینگونه کارها را نمی فهمم ؛ اینجا بودنم را شامی یادم داد . شامی مرا به اینجا کشاند . من شعر و ادبیات حالی ام نبود ، شامی مرا به این وادی کشانید . شهد و شراب ادبیات من و تو و این منطقه ، از کوزه ی شامی است.

       در حالی که همه ی نگاهها متوجه روی سن بود و به آقای شامی خیره شده بود ، حمید واحدی ، ضمن گفت و گوی ضمنی و مزاح گونه با شامی ، از خانواده اش ، بویژه خدیجه خانم (همسر شاعر) ، به خاطر همراهی شامی و صبوری اش ، از او تشکر کرد و دیگر سخنران را به پشت تریبون فراخواند .

       مصطفی قلیزاده علیار ، شاعر و مسؤول واحد آفرینشهای ادبی حوزه ی هنری استان ، به سخن پرداخت و گفت: به قول آقای واحدی، چنین مجلسی (نزدیک دو ساعت فعلا) کمتر سابقه داشته و در منطقه ی ما اولین بار است. به مناسبت ورود به هفتاد سالگی به خود استاد شامی و خانواده اش و دوستان تبریک می گویم. اشعار استاد در شبکه ها و سایتهای داخلی و خارجی (ترکیه ، جمهوری آذربایجان ، کرکوک عراق و ...) ترجمه شده و خوانده می شود . اگر چنین استادی کاملا و بهتر معرفی می گردید ، رمز و راز فکر و اندیشه اش بیشتر از اینها کشف و درک می شد.

        این کارشناس ادبی با اشاره به حجم کار شامی و توانمندیهای ادبی وی ، گفت : بارزترین خصوصیت زبان و شعر شامی ، ساده بودن اوست . شعر را به راحتی می خوانی و به سادگی و به راحتی می فهمی . (ای گول آرامیزدا گور نئجه فاصله دوشدو) . در کتابهای استاد که دو تا چاپ شده و طبق اعلام خودشان ده عنوان هم در شرف چاپ و تکثیر دارند ، ثابت می کند از تلمیحات خیلی استادانه استفاده کرده . در تبریز حلاج اوغلو ارسال المثل دارد و وی نیز در منطقه ی ما . البته در کنار این سبک کاری و قوالب دیگر در شعر ، شامی در طنز نیز ید طولایی دارد . آن هم طنزی که تلخ است . شعر صابر را مثال می توان زد ؛ که نه خنده دارد و نه فرصت تفکر می دهد . گزنده است و توفنده. ایماژ و تصویرسازیی که استاد شامی در ادبیات منطقه و فولکلور مطرح کرده است ، خیلی قوی است.

       اسماعیل مددی (شاعر - ناشر) ، در فرصت خویش چنین گفت : به تشویق و خبر ناگهانی معلم ابتدایی ام رفتم سراغ همین استاد صادقپور . اولین شاعری که در عمرم می دیدم . معلمم آقای مرحوم بزرگ امین ، نقل می کردند که شامی بر زبان و ادبیات و هویت ما حق بزرگی دارد و بعدا که خودم در اشعار و آثار استاد تفحص می کردم ، به این حق و دین رسیدم . معلوم است که شامی با نهایت عشق و علاقه به زبان مادری خود نگریسته و آثاری فاخر آفریده .

        در این فاصله ، چندین نفر به شعرخوانی پرداختند و دو سه مورد هم با اعلام و خبررسانی از تریبون ، تعدادی از فعالان فرهنگی و نویسندگان ، با اهدای گل و ابراز احساسات ، با آقای شامی دیدار کردند و برای وی آرزوی بهبود و سلامتی کردند.   

       از دیگر شخصیتهای ادبی و فرهنگی که برای ایراد سخنرانی به پشت تریبون فراخوانده شد ، می توان از بهرام اسدی (شاعر - ناشر) نام برد. اسدی در نوبت خود ، چنین گفت : در مجلسی زیبا و ماندگار به سر می بریم . 35 سال می شود استاد را می شناسم . 52-51 در مطبوعات آن زمان اشعار استاد صادقپور را می خواندم . اوایل دهه ی شصت بود که اولین بار با استاد شامی رو به رو شده و آشنایی یافتم . کوتاه عرض می کنم ؛ شامی طبق نوشته هایش ، ذاتا و فطرتا شاعر متولد شده . شامی ، شعر را – مثل برخیها – برای خود وسیله نساخت ؛ دنبال مقام نرفت و نگشت . هر چه فکر کرد و اندیشید و دلش خواست ، نوشت و سرود.

        اسدی ، دلیل انتخاب شعرش برای ارائه در این تریبون را چنین ابراز نمود : اواخر دهه ی هشتاد ، شایعه و خبری انتشار یافت که شامی نه می تواند بخواند ، نه بنویسید. یعنی که به نوعی عارضه ی فراموشی پیدا کرده . من شعری که قرائت خواهم کرد در همان سال و حادثه و در تقبیح آن شایعات نوشتم و سرودم . «یاشا شامی ، یاشا / اورمو یاشادیقجا ، یاشا / چون دیری سن سن / و ... »   

      ... ناگفته پیداست که تریبون این مراسم ، متنوع بود و شامل بخشهای موسیقی و تکخوانی هم بود ؛ منتهی جهت نشان دادن اجرای احسن این نکوداشت ، من فقط به برخی از سخنرانی ها و دیدگاههای اشخاص پرداختم که به دلیل محتوا ، هر کدام در نوع خود درخور توجه و اهمیت بودند.  

       برای حسن ختام این گزارش ، شعری از کتاب «داشلی یول» استاد شامی عرضه می شود :

نه گوزل دیر سنین آلا گوزلرین

کاش همیشه اوجور قالا گوزلرین

مگر اولار ملاحت ده بو حده

چاتیب داها لاپ کامالا گوزلرین

گاه ئولدورور گاه دیریلدیر نه دئییم

فتنه سالیر بو ماحالا گوزلرین

عقلی هوشو صبری دینی ایمانی

تالان ائدیر او پیالا گوزلرین

باخانمیرام گوز دولوسو گوزونه

قورخورام کی منی چالا گوزلرین

سئحر و جادو؟ یا معما؟ یا نه دیر؟

جواب وئرمز بو سوالا گوزلرین

گل – گل دئییر؟ گئت – گئت دئییر؟ نه دئییر؟

هردن دوشور بیر خیالا گوزلرین

اوجوره کی خومار – خومار باخیرسان

نه قویاجاق منده قالا گوزلرین

بیرجه گلیر بو جانیما گومانیم

اونودا کی ایستیر آلا گوزلرین

عشوه غمزه رمزی رازی اویره دیر

ناز باخیشلی هر مارالا گوزلرین

شامی دئیه ر : ییخار منیم ائویمی

اگر اوجور کیرپیک چالا گوزلرین   

***

متون جالب...
ما را در سایت متون جالب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عباس motoon بازدید : 216 تاريخ : پنجشنبه 8 تير 1396 ساعت: 17:54