نفر سوم

ساخت وبلاگ

سال چهارم، هرسه روی نیمکت اول ، ردیف وسط می نشستیم. آقا فلانی، دبیر فیزیک، هم خدمتی یکی از عموهایم در آمده بود و کل سال را به من متلک می انداخت و مرا ( مدیرکل) صدا می زد و می گفت ( بهت نمره نمیدم . فکر نکنی بخاطر عموت می تونی نمره بگیری ازم ) . این دو بعدها هم دوره ی فیزیک تربیت مدرس هم بودند . بعدترش عمویم آن ور ایران درس می داد و آقای فلانی توی دبیرستان ما .

حرفم از این دو نیست. از ما  سه تاست . صمیمی نبودیم. اما همین همنشینی باعث می شد به چیزهای مشترک بخندیم. یکی خط شلم شوربای مرا نگاه کند و بگوید: چطوری اینقدر تند تند می نویسی؟ من نمی تونم. خیلی کُندم. آن یکی روی جلد دفترهایش هذلولی و سهمی رسم کند و به آقای فلانی بگوید: می خوام دانشگاه  فیزیک خالی بخونم. و آقای فلانی بخندد و بگوید : فیزیک محض! فیزیک خالی چیه؟ ( چقدر آقای فلانی توی این پست می پرد وسط حرفم!!!!)

می خواستم بگویم که آن نفر دیگر هم امروز پیدایش شد. پیدایم کرد . ته دلم روشن شد و لبم افقی شد به لبخند .

برایشان نوشتم:

( فکر می کنم سال چهارمیم . هر سه نشستیم نیمکت اول ، ردیف وسط کلاس . تصویر ذهنی م هم سر کلاس فیزیکه. با آقای فلانی)

وای... باز هم  آقای فلانی.

متون جالب...
ما را در سایت متون جالب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عباس motoon بازدید : 197 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 16:39